سینا ناصرآبادی

ساخت وبلاگ

یک انسان شناس به تعدادی از بچه های آفریقایی یک بازی را پیشنهاد کرد: او سبدی از میوه را در نزدیکی یک درخت گذاشت و گفت هر کسی که زودتر به آن برسد آن میوه های خوشمزه را برنده می شود. هنگامی که او فرمان دویدن را داد ، تمامی بچه ها دستان یکدیگر را گرفتند و با یکدیگر دویده و در کنار درخت، خوشحال نشستند.

 

 

                                                        متفکر

سینا ناصرآبادی...
ما را در سایت سینا ناصرآبادی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : سینا ناصرآبادی sinanaserabadi بازدید : 66 تاريخ : يکشنبه 1 تير 1393 ساعت: 13:28

مجلس عروسی یکی از بزرگان بود و ملا نصرالدین را نیز دعوت کرده بودند . وقتی می خواست وارد شود، در مقابل او دو درب وجود داشت با اعلانی بدین مضمون: از این درب عروس و داماد وارد می شوند و ازدرب دیگر دعوت شدگان. ملا از درب دعوت شدگان وارد شد. در انجا هم دو درب وجود داشت و اعلانی دیگر : از این درب دعوت شدگانی وارد می شوند که هدیه آورده اند و از درب دیگر دعوت شدگانی که هدیه نیاورده اند. ملا طبعا از درب دومی وارد شد. ناگهان خود را در کوچه دید،همان جایی که وارد شده بود. !!! این داستان حکایت زندگی ماست.

 

                                                         قهر

 

 

سینا ناصرآبادی...
ما را در سایت سینا ناصرآبادی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : سینا ناصرآبادی sinanaserabadi بازدید : 102 تاريخ : يکشنبه 1 تير 1393 ساعت: 13:28

روزی از یک ریاضیدان نظرش را در باره انسانیت پرسیدند ، در جواب گفت : اگر زن یا مرد دارای ادب و اخلاق باشند : نمره یک میدهیم 1 اگر دارای زیبائی هم باشند پس یک صفر جلوی عدد یک میگذاریم : 10 اگر پول هم داشته باشند 2 تا صفرجلوی عددیک میگذاریم : 100 اگردارای اصل ونسب هم باشند 3 تا صفرجلوی عدد یک میگذاریم : 1000 ولی اگر زمانی عدد 1 رفت ( اخلاق )؛ چیزی به جز صفر باقی نمیماند ، 000 صفر هم به تنهائی هیچ است و با آن انسان هیچ ارزشی ندارد و این یادآور کلام حکیم ارد بزرگ است که می گوید : نخستین گام در راه پیروزی ، آموختن ادب است و نکو داشت دیگران .

 

                                                اجازه

 

 

سینا ناصرآبادی...
ما را در سایت سینا ناصرآبادی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : سینا ناصرآبادی sinanaserabadi بازدید : 91 تاريخ : جمعه 30 خرداد 1393 ساعت: 2:36

به انسان بودنت شک کن اگر مستضعفی دیدی

ولی از نان امروزت به او چیزی نبخشیدی

 

به انسان بودنت شک کن اگر چادر به سر داری

ولی از زیر آن چادر به یک دیوانه خندیدی

 

به انسان بودنت شک کن اگر قاری قرآنی

ولی در درک آیاتش دچار شک و تردیدی

 

به انسان بودنت شک کن اگر گفتی از خدا می ترسی

ولی از ترس اموالت تمام شب نخوابیدی

 

به انسان بودنت شک کن اگر هر ساله در حجی

ولی از حال همنوعتسوالی هم نپرسیدی

 

به انسان بودنت شک کن اگر مرگ مرا دیدی

ولی قدر سری سوزن ز جای خود نجنبیدی

 

خواب

 

 

سینا ناصرآبادی...
ما را در سایت سینا ناصرآبادی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : سینا ناصرآبادی sinanaserabadi بازدید : 124 تاريخ : جمعه 30 خرداد 1393 ساعت: 2:21

روزی یک مرد ثروتمند، پسر بچه کوچکش را به ده برد تا به او نشان دهد مردمی که در آنجا زندگی می کنند، چقدر فقیر هستند. آن دو یک شبانه روز در خانه محقر یک روستایی مهمان بودند. در راه بازگشت و در پایان سفر، مرد از پسرش پرسید: نظرت در مورد مسافرتمان چه بود؟پسر پاسخ داد: عالی بود پدر! پدر پرسید آیا به زندگی آنها توجه کردی؟پسر پاسخ داد: بله پدر! و پدر پرسید: چه چیزی از این سفر یاد گرفتی؟پسر کمی اندیشید و بعد به آرامی گفت: فهمیدم که ما در خانه یک سگ داریم و آنها چهار تا. ما در حیاطمان یک فواره داریم و آنها رودخانه ای دارند که نهایت ندارد. ما در حیاطمان فانوس های تزیینی داریم و آنها ستارگان را دارند. حیاط ما به دیوارهایش محدود می شود اما باغ آنها بی انتهاست! با شنیدن حرفهای پسر، زبان مرد بند آمده بود. بعد پسر بچه اضافه کرد : متشکرم پدر، تو به من نشان دادی که ما چقدر فقیر هستیم.

 

                                                            گریه

 

 

 

سینا ناصرآبادی...
ما را در سایت سینا ناصرآبادی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : سینا ناصرآبادی sinanaserabadi بازدید : 65 تاريخ : جمعه 30 خرداد 1393 ساعت: 2:21

قصاب با دیدن سگی که به طرف مغازه اش نزدیک می شد حرکتی کرد که دورش کند اما کاغذی را در دهان سگ دید. کاغذ را گرفت. روی کاغذ نوشته بود «لطفا ۱۲ سوسیس و یه ران گوشت بدین». ۱۰ دلار همراه کاغذ بود. قصاب که تعجب کرده بود سوسیس و گوشت را در کیسه ای گذاشت و در دهان سگ گذاشت. سگ هم کیسه را گرفت و رفت. قصاب که کنجکاو شده بود و از طرفی وقت بستن مغازه بود تعطیل کرد و به دنبال سگ راه افتاد. سگ در خیابان حرکت کرد تا به محل خط کشی رسید. با حوصله ایستاد تا چراغ سبز شد و بعد از خیابان رد شد. قصاب به دنبالش راه افتاد. سگ رفت تا به ایستگاه اتوبوس رسید نگاهی به تابلو حرکت اتوبوس ها کرد و ایستاد. قصاب متحیر از حرکت سگ منتظر ماند. اتوبوس امد, سگ جلوی اتوبوس آمد و شماره آنرا نگاه کرد و به ایستگاه برگشت. صبر کرد تا اتوبوس بعدی امد دوباره شماره آنرا چک کرد. اتوبوس درست بود سوار شد. قصاب هم در حالی که دهانش از حیرت باز بود سوار شد. اتوبوس در حال حرکت به سمت حومه شهر بود و سگ منظره بیرون را تماشا می کرد. پس از چند خیابان سگ روی پنجه بلند شد و زنگ اتوبوس را زد. اتوبوس ایستاد و سگ با کیسه پیاده شد. قصاب هم به دنبالش. سگ در خیابان حرکت کرد تا به خانه ای رسید. گوشت را روی پله گذاشت و کمی عقب رفت و خودش را به در کوبید. این کار را باز هم تکرار کرد اما کسی در را باز نکرد. سگ به طرف محوطه باغ رفت و روی دیواری باریک پرید و خودش را به پنجره رساند و سرش را چند بار به پنجره زد و بعد به پایین پرید و به پشت در برگشت. مردی در را باز کرد و شروع به فحش دادن و تنبیه سگ و کرد. قصاب با عجله به مرد نزدیک شد و داد زد: چه کار می کنی دیوانه؟ این سگ یه نابغه است. این باهوش ترین سگی هست که من تا به حال دیدم. مرد نگاهی به قصاب کرد و گفت: تو به این میگی باهوش؟ این دومین بار تو این هفته است که این احمق کلیدش را فراموش می کنه. پائولو کوئلیو نتیجه اخلاقی: اول اینکه مردم هرگز از چیزهایی که دارند راضی نخواهند بود. و دوم اینکه چیزی که شما آنرا بی ارزش می دانید، بطور قطع برای کسانی دیگر ارزشمند و غنیمت است. سوم اینکه بدانیم دنیا پر از این تناقضات است. پس سعی کنیم ارزش واقعی هر چیزی را درک کنیم و مهم تر اینکه قدر داشته های مان را بدانیم

       

                                                     خنده

 

 

                     

سینا ناصرآبادی...
ما را در سایت سینا ناصرآبادی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : سینا ناصرآبادی sinanaserabadi بازدید : 82 تاريخ : جمعه 30 خرداد 1393 ساعت: 2:22

سینا ناصرآبادی...
ما را در سایت سینا ناصرآبادی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : سینا ناصرآبادی sinanaserabadi بازدید : 72 تاريخ : جمعه 30 خرداد 1393 ساعت: 2:12

سینا ناصرآبادی...
ما را در سایت سینا ناصرآبادی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : سینا ناصرآبادی sinanaserabadi بازدید : 126 تاريخ : جمعه 30 خرداد 1393 ساعت: 2:11

سینا ناصرآبادی...
ما را در سایت سینا ناصرآبادی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : سینا ناصرآبادی sinanaserabadi بازدید : 70 تاريخ : جمعه 30 خرداد 1393 ساعت: 2:09

سینا ناصرآبادی...
ما را در سایت سینا ناصرآبادی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : سینا ناصرآبادی sinanaserabadi بازدید : 76 تاريخ : جمعه 30 خرداد 1393 ساعت: 2:08